دانلود کتاب داستان هیولایی در آب

آخرین مطالب

امکانات وب

دانلود کتاب داستان هیولایی در آب

37 views

بازدید

دانلود, کتاب, داستان, هیولایی, در آب

دانلود کتاب داستان هیولایی در آب

داستان دختر جوانی به نام راحله است که بعد از مرگ پدر برای یافتن آرامش و خوشبختی به زادگاهش، روستایی سرسبز کنار امواج خروشان کارون و نخل‌های پربار باز می‌گردد غافل از اینکه…
در قسمتی از داستان می خوانیم :
خورشید کاملا داخل اتاق شده و تن راحله را داغ کرده بود . راحله با چشمان نیمه بازش اطراف را به دنبال دخترها گشت . خبری از آن ها نبود .
یادش آمد قرار گذاشته بودند برای آخرین بار با هم لب شط بروند و به یاد روزگار کودکی ، آب بازی کنند . تمام این برنامه ها را نور چیده بود .

از این که بیدارش نکرده بودند ، کمی دلخور شده بود . اما وقتی یاد نگاه معصوم انوار افتاد ، کوشید دلخوری اش را کنار بزند . سرو وضعش را مرتب کرد و به دنبال دخترها به کنار آب رفت .

حدسش درست بود . دخترها به دنبال هم می دویدند و به سر و روی هم آب می پاشاندند . راحله هم به آن ها ملحق شد . مشتی آب به طرف انوار پرت کرد ولی او خود را کنار کشید و سعیده خیس شد .

سعیده که کاسه فلزی کوچکی به همراه آورده بود ، با آن تا می توانست راحله را خیس کرد . صدای جیغ و خنده آن ها در هم مخلوط شده بود . دیگر خسته شده بودند .

انوار کنار آب ، بر زمین نشست و روسری اش را گشود . وقتی کش موهایش را باز کرد ، انبوه موهایش روی شانه اش رها شد . خنده ای کرد و گفت : هر کی می خواد عروس بعدی باشه بیاد موهامو شونه کنه .

نور بقیه را کنار زد و خود را بر زمین انداخت . مو ..مو می خوام …
دخترها از خنده ریسه می رفتند . نور دست بردار نبود . روی زمین نشسته بود و مسخره بازی درمی آورد …