دانلود کتاب صوتی بیچارگان

دانلود کتاب صوتی بیچارگان

دانلود کتاب صوتی بیچارگان

کتاب صوتی «بیچارگان» (Poor People)، نوشته فیودور میخاییلوویچ داستایوسکی (۱۸۸۱-۱۸۲۱) نویسنده بزرگ روس است. پدرش پزشک بود، اما راه او را ادامه نداد و در هفده‌سالگی وارد دانشکده مهندسی نظامی شد؛ در بیست‌و‎سه‌سالگی با درجه افسری فارغ‌التحصیل شد و به استخدام اداره مهندسی جنگ درآمد. اما زندگی فیودور جوان آبستن تحولات دیگری بود، هرچند هیچ بروزی از تمایلات خود نمی‌داد. هنوز یک سال از استخدامش نگذشته بود که از سر ولخرجی سهم‌الارث پدر را پایمال کرد و هیچ برایش نماند جز ترجمه «اوژنی گرانده» انوره دو بالزاک و در نهایت استعفا از ارتش . اما آیا زمستان بیست‌و‌چهارسالگی می‌توانست بهار جاودان او باشد؟
در این میانه که گویی فراز و فرود زندگی، داستایوسکی را آبدیده کرده بود، تولد دوباره‌اش را رقم زد: «بیچارگان».
آن هنگام که نسخه دستنویس کتاب صوتی «بیچارگان» را به دوستانش داده بود تا بخوانند، نمی‌دانست چندی بعد آنها خواهند گفت: «گوگول تازه‌ای ظهور کرده است».
اما کتاب صوتی «بیچارگان» چه داشت که منتقدان را چنین به وجد آورد و سبب شد جوانی شهرستانی به جرگه بزرگان ادبیات روسیه و جهان راه پیدا کند؟
کتاب صوتی «بیچارگان» رمانی کوتاه در قالب نامه میان دو نفر است: واروارا آلکسییونا، دختر جوان و ماکار آلکسییویچ، مرد مسن، که خویشاوند یکدیگرند و در دو مجتمع کنار هم زندگی می‌کنند و برای پرهیز از دامن زدن به شایعه از سوی مردم ترجیح می‌دهند همدیگر را نبینند و از طریق یک مستخدم به نامه‌نگاری بپردازند.
رمان با نامه عاشقانه مرد مسن به دختر جوان شروع می‌شود، اما در سراسر کتاب صوتی «بیچارگان» هیچ نشانه‌ای از رمان عاشقانه دیده نمی‌شود، بلکه هرچه هست، روایت واقع‌بینانه و تلخ زندگی در بستر فقر است.
ماکار آلکسییویچ، مرد مسن، کارمندی دون‌پایه است و با پول بسیار اندکی که هر ماه به دست می‌آورد، فقط می‌تواند تا ماه بعد زنده بماند.
دختر جوان که کودکی خوبی داشته، امروز نه خانواده‌ای دارد و نه ثروتی. از این رو، به زنی از آشنایان قدیمی خانوادگی پناه آورده و همه نوع کار شرافتمندانه انجام می‌دهد تا زیر بار دین و منت کسی نباشد.
به هر تقدیر کتاب صوتی «بیچارگان» بازتاب خشونت خانمان‌برانداز فقر در عرصه روابط انسانی است به نحوی که همه چیز را سرد و خشک و شکننده می‌کند، اما در عین حال و سر آخر، شور باور به رستگاری در پس زندگی اخلاقی و شرافتمندانه را پیش چشم شنونده می‌آورد.
در بخشی از کتاب صوتی «بیچارگان»، آن هنگام که دختر جوان از سر فقر در پی ازدواج با مردی ثروتمند است، از زبان مرد مسن عاشق می‌شنویم:
«مامکم، وارنکا، کبوترکم، جواهر من! داری می‌روی، دارند تو را می‌برند! ترجیح می‌دادم دلم را از سینه‌ام بشکافند و بیرون بیاورند تا اینکه تو را این طور از من بگیرند! چطور می‌توانی این کار را بکنی؟ …
از نامه‌ات پیداست که تو نمی‌خواهی بروی؛ که تو را دارند به‌زور از من می‌گیرند؛ که تو دلت به حال من می‌سوزد؛ که تو عاشق من هستی! حالا زندگی‌ات چه شکلی خواهد شد و با چه کسی این زندگی را به سر خواهی برد؟»
دانلود کتاب صوتی بیچارگان از اینجا