دانلود کتاب رمان جنگلبان

دانلود کتاب رمان جنگلبان

دانلود کتاب رمان جنگلبان

شاهد زندگی محیط بانی خواهیم بود که همراه خانواده و همکارانش با آشفتگی ها و مشکلات بوجود آمده توسط سوداگران چوب، درگیر است. کسی که با وجود عدم قدرت ممانعت، از حوادث پی در پی احتراز نمی کند …
بخشی از داستان را با هم مرور می کنیم :
ماجرای یه شبه روستایی با سر و همسرش تو کلبه قشنگ شون ، میون جنگلی تو شمال اولین گشت و قضایا شد آغاز ، نوم و نومچش همون ابتدا اگه راست کارت باشه ؛ بایستی خزید تو عالمش ، آره می دونم که لازمه پس بزن که بریم . کرامت و اجدادش زاد بر زاد مال اونجاها بودن ؛ هر کی باهاش نسبت داشت و دور و برش می پلکید ؛ باهاش توفیر داشت . تو نژادشون حتی یه نفر هم بور نبود . خیلی ها ساری ( بور ) صداش می زدن ؛ عجب اخلاقی داشت ؛ همیشه خنده به لب ، خوش خلق ، کسی که تموم هم و غمش درمون درد کس و کارش بود ؛ راستش زیادم فرقی به حالش نمی کرد ؛ چون غریبه هم براش آدم بود . به هوای دل صاف و بی غرضش اقبال و موهبتی داشت که نگو ؛ کار و زندگی با زاغ و زوغش جائیکه حسرت و درنگ واسه آدما به دنبال داشت ؛ از اون جاها که قسمت هر کسی نمی شد تو تموم عمرش حتی یه بارم ببینه و لذت ببره ؛ تا چشم کار می کرد پر از دار و درختای سایه دار ، زمینش دریغ از یه وجب خاک خالی ، همه جا علف ، سمن ، بنفشه زار و گلزار . جویبارها و نهرهای کم زور و گاهی هم پر و پیمون ، چهچه و آواز خوش بلبلان و مرغان دگر ، میوه های جنگلی هر چی که بگی ؛ از تمشک ، توت و بلوط بگیر تا گلابی ، نارنج و چه و چه ، راحتت کنم ه به خوابتم ؛ هرگز نمیاد . از سحر تا خود شب هر کاری که بگی چست و چالاک می کرد ؛ گاه تو مزرعه ، گاه دامداری ، حتی وردست ننه اش تو عطاری ، با پرنده ها خصوصا شکار یا میونه اش خوب بود و میرفت به شکار ، با اینکه تله و دام می ذاشت ؛ اما بینمون باشه دل این کار و نداشت . نجاری ، خراطی ، عصاری هم می کرد ؛ روغن کنجد و کرچک می گرفت . گفتم که همه کاری می کرد اما کار اصلی اش اونم دست خالی ، حفظ جنگل بود و بس . کار پدر و پدربزرگش هم همین بوده . خوش به حالش . کاشکی من به جاش بودم …. برای دانلود کتاب رمان جنگلبان با ما همراه شوید .

رمز فایل : www.takbook.com

این مطلب را در گوگل محبوب کنید: